من میشم همکار مجری

به گزارش وبلاگ دایی جان، در میان عروسک هایی که تا به حال در جعبه جادو حاضر شده اند، جناب خان و کلاه قرمزی شاخص ترین شان هستند. عروسک هایی که سال ها همراه مردم بودند و در برنامه های مختلف حضور داشتند.

من میشم همکار مجری

کلاه قرمزی خودش دو فیلم سینمایی داشت و چندسالی هم به عنوان ویژه برنامه نوروزی تلویزیون روی آنتن رفت.

جناب خان هم با خندوانه مجدد پایش به رسانه ها باز شد و جلوه جدیدی از نمایش عروسکی را به اجرا گذاشت. البته قدمت و جذابیت کلاه قرمزی و همراهانش بسیار بیشتر از جناب خان است به همین دلیل در این گزارش فصل تر به کلاه قرمزی و خالقانش پرداختیم.

کلاه قرمزی ابتدا یک مورچه عروسکی بود که به دست مسعود صادقیان بروجنی سال 1360 ساخته شد و در برنامه سقائک و شانه به سر دانا به کارگردانی ایرج طهماسب مورد استفاده نهاده شد.

صادقیان سابقه ساخت عروسک های برنامه های هادی و هدی، مدرسه موش ها و السون و ولسون را نیز در کارنامه خود دارد.

اما چند سال بعد بود که کلاه قرمزی اتفاق بسیار عظیمی را رقم زد. زمانی که سال 1373 فیلم سینمایی کلاه قرمزی و پسرخاله راهی پرده سینما شد، پدیده ای رخ داد که تا پیش از آن سابقه نداشت.

عروسکی پارچه ای با دماغی اغراق شده همراه پسرخاله اش آنچنان اقبالی به خود جذب کردند که حتی صدای اهالی فرهنگ و اندیشه را هم درآورد.

نشریه گزارش در شماره 48 خود در بهمن 73 مقاله ای منتشر کرد با عنوان کلاه قرمزی و ملوک الطوایفی فرهنگ و اکران فیلم سینمایی کلاه قرمزی و پسرخاله را در برابر هفته کتاب و مهجوریت اهالی فکر و اندیشه و قلم قرار داد.

در بخشی از این مقاله آمده بود: فاجعه این نیست که مردم ما کتاب نمی خوانند، فاجعه در این است که به تماشای فیلم کلاه قرمزی می فرایند. ساعت ها در صف می ایستند، یا بلیت 200-250 تومانی را از بازار سیاه می خرند تا بفرایند و ببینند چگونه کلاه قرمزی و پسرخاله اش می گویند اکشال نداره. ها چی میگی مگه چی شده.

این نشریه در ادامه عکسی از صف خرید بلیت کلاه قرمزی در برابر سینماها آورده است و شرح داده این صف در سرمایه زیر7 درجه تشکیل شده و جلوتر می نویسد: راستی چرا مردم ما کتاب نمی خوانند اما برای دیدن کلاه قرمزی سرودست می شکنند؟ چرا مردان و زنان ما (حتی تحصیلکرده هایمان) به بهانه ارضای تمایلات فرزندان خود به دیدن فیلم کلاه قرمزی می فرایند و سالن سینما را از قهقهه خود به لرزه درمی آورند؟

قصد مرور این مقاله را ندارم. اما جالب است بدانید این طور تاختن به اقبال مردمی به این دو عروسک و خالقان شان، نه تنها از منظر ارزشمند دانستن مقوله فرهنگ نخبگانی انجام می گردد که حتی با ارجاع به فرهنگی بودن انقلاب، این پدیده را خطری برای آینده برمی شمرد.

انقلاب در گیشه سینما

کلاه قرمزی و پسرخاله در سه ماه اکران خود بیش از 171 میلیون تومان فروخت. این درحالی بود که قیمت بلیت 50 تا 80 تومان بود.

به عبارتی به قیمت های سال 98 این فیلم فروشی بیش از 40 میلیارد تومانی رقم زد. این فیلم توانست حدود شش میلیون بیننده را به سالن های سینما ببرد.

کارگردانی این فیلم به عهده ایرج طهماسب بود و نویسندگی آن را ایرج طهماسب، حمید جبلی و همایون اسعدیان انجام داده بودند. بازیگری ایرج طهماسب، فاطمه معتمد آریا، حمید جبلی، مرحوم مرتضی احمدی و مرحومه حمیده خیرآبادی را نباید از یاد برد.

پس از این موفقیت، کلاه قرمزی در چند برنامه تلویزیونی دیگر به همراه آقای مجری حضور پیدا کرد تا این که دوباره در سال 81 به سالن های سینما بازگشت.

این بار همراه دختری معصوم به نام سروناز. کلاه قرمزی و سروناز با کارگردانی ایرج طهماسب، تهیه کنندگی حمید و مجید مدرسی، نویسندگی ایرج طهماسب و حمید جبلی و بازیگری ایرج طهماسب، فاطمه معتمد آریا، رضا فیض نوروزی و رضا عطاران، 835 میلیون تومان فروخت، 1.5 میلیون بیننده جذب کرد و پرفروش ترین فیلم سال شد.

بازگشت آقای مرجی (!) و همکارش

چند سال بعد کلاه قرمزی دوباره به تلویزیون بازگشت. نوروز 88، کلاه قرمزی و پسرخاله، همراه ایرج طهماسب و حمید جبلی و باران کوثری و محمدرضا هدایتی به تلویزیون آمدند و مهمان هایی را به جمع خود فراخواندند. دورهمی عیدانه کلاه قرمزی در سال های بعد هم تکرار شد.

در نوروز 90، پسرعمه زا و فامیل دور و ببعی هم اضافه شدند. عروسک هایی که با طراحی و کاراکترسازی بسیار دقیقی همراه بودند و توانستند دل های بسیاری را به دست بیاورند. سال 91 خواهر پسرعمه زا هم آمد اما پدیده آن سال، جیگر بود. عروسکی که آنقدر محبوب شد که حتی برایش شایعه هم ساختند و گفتند او ممنوع التصویر شده است.

سه گانه کلاه قرمزی تکمیل شد

در نیمه سال 91 طهماسب و جبلی باز هم دست کلاه قرمزی را گرفتند و به سینما بردند. کلاه قرمزی و بچه ننه اگرچه موفقیت های دو نسخه قبلی خود را نتوانست تکرار کند اما باز هم اقبال زیادی به آن نشان داده شد. سال 92 دختر همسایه آمد.

عروسکی که غیر از چند کلمه کوتاه چیز دیگری به زبان نمی آورد اما او هم تبدیل به یکی از نشان های دوست داشتنی خانه آقای مجری شد. غیر از او گابی و خانم عظیم هم از روستا سررسیدند.

در مجموعه های سال 93 و 94 و 97 هم شخصیت های جدید اضافه شدند. دوره، بچه فامیل دور، عزیزم ببخشید، آقوی همساده، دیبی، گدا، داداش گُلُم، پیشی جان، موشی جان، گیگیلی و دیگر عروسک ها هم آمدند و رونق بخش این برنامه تلویزیونی در نوروزها شدند.

مجموعه کلاه قرمزی، به لطف هنر و نوآوری خالقانش همیشه یکی از محبوب ترین برنامه های تلویزیون بوده است. تا آنجا که هیچ گاه رنگ و بوی تکرار به خود نگرفت.

اضافه کردن مهمان های معروف به برنامه، فراوری آیتم های نمایشی، موسیقی های جذاب و آموزش های ضمنی گنجانده شده در متن این مجموعه در عین سادگی و میزانسن های خطی و پهلوبه پهلو در هر دوره به موفقیت این مجموعه انجامید.

در این میان نباید هنر و کوشش عروسک گردانان و صداپیشگان این مجموعه را فراموش کرد. جهان فنی زاده که سال ها عروسک گردانی کلاه قرمزی را برعهده داشت در کنار جمع بی نظیری از صداپیشگان نظیر حمید جبلی، محمدرضا هدایتی، بهادر مالکی، محمد بحرانی، کاظم سیاحی، هوتن صبور، نگار استخر، علی سرابی و ... از عوامل اصلی موفقیت این مجموعه بوده اند.

ضمیمه قاب کوچک روزنامه وبلاگ دایی جان

منبع: جام جم آنلاین

به "من میشم همکار مجری" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "من میشم همکار مجری"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید