نیمه پنهان زندگی قهرمانان المپیک
به گزارش وبلاگ دایی جان، سال 2020 که قرار بود در تابستان آن، بیش از 15 هزار ورزشکار از حدود 200 کشور پس از چهار سال، در بالاترین میدان آرزوهای ورزشی دنیا، المپیک و پارالمپیک، با یکدیگر به رقابت بپردازند، سالی شگفت شد که در آن انسان معاصر بار دیگر عدم قطعیت را تجربه کرد.
به گزارش وبلاگ دایی جان به نقل از روزنامه وبلاگ دایی جان، مستند ورزشی بار طلا، The Weight of Gold به کارگردانی برِت راپکین، محصول همین سال فراموش نشدنی است و گرچه با اشاره به غافلگیری ورزش از کرونا، تعویق یک ساله المپیک و فشارهای ذهنی مضاعف مسافران توکیو شروع می شود اما مسأله ای بزرگ تر دارد و برای اثبات آن سراغ المپین هایی رفته است که هر کدام بارها تجربه مدال آوری داشته اند. در این فیلم مایکل فلپس، جرمی بلوم، دیوید بودیا، ساشا کوهن، گریسی گلد، لولو جونز و بود میلر و تعدادی دیگر از قهرمانان المپیک ایفای نقش می کنند.
بار طلا حرف های تازه ای دارد
پیشنهاد ما به شما این است که با پیش فرض های ذهنی به تماشای بار طلا ننشینید و به دنبال خط سیر داستانی با اوج و فرودهای معمول نباشید. در این مستند ورزشی، ما با حکایت زندگی یک قهرمان المپیک که از نقطه صفر شروع کرده و عاقبت با تمرین و مرارت روی سکوی المپیک ایستاده است و یک جهان او را همراهی و تشویق می کند، روبه رو نیستیم! برای تماشای این فیلم باید مخاطب خوبی باشیم. بار طلا حرف های تازه ای دارد و راوی نیمه پنهان زندگی قهرمانان المپیک از زبان خودشان شده است. راپکین، چالش های سلامت روان افرادی را بررسی کرده است که در نظر دیگران، نمونه هایی از شخصیت های مستقل، محکم و نفوذ ناپذیرند.
داستان یک المپین با بقیه فرق دارد
کلیدی ترین جمله این فیلم، اولین بار از زبان مایکل فلپس، شناگر آمریکایی و پیروز ترین المپین تمام دوران ها با بیشترین مدال و طلا شنیده می شود. در بخش های بعدی وقتی پای صحبت سایر کاراکترها می نشینیم درد مشترکی را کشف می کنیم، همان سنگین ترین بار: وقتی تو یک المپین هستی، داستانت با بقیه فرق می کند! من همه 365 روز سال را کار می کردم، باید عالی می شدم. همیشه به مایکل جوردن به عنوان یک الگو فکر می کردم و چهار سال زحمت می کشیدم. برای رسیدن به آن لحظه در حد جان کندن مشقت تحمل می کردم.
حکم مرگ و زندگی المپیکی ها...
ساشا کوهن، قهرمان دو دوره اسکیت نمایشی المپیک می گوید: هر چیز دیگری جز المپیک یک مانع در زندگی من بود؛ دوست، فامیل، آشنا، خانواده و حتی مدرسه... وقتی سوار اتوبوس استادیوم المپیک می شوی و به محل مسابقات می روی، حس فوق العاده ای داری. به این فکر می کنی که امشب و در راه بازگشت، پفراینده تو بسته و چیزی در تاریخ نوشته خواهد شد که پاک شدنی نیست. در چند ثانیه ویران کننده زندگی تو زیرورو می شود و اگر طلا را از دست بدهی... این برای المپیکی ها حکم مرگ و زندگی دارد، چیزی که آنها را تعریف می کند.
شاون وایت، قهرمان چهار دوره رقابت های اسنوبوردینگ المپیک تحت تأثیر حرف های مادرش در مورد المپیک، حاضر به انجام بزرگ ترین ریسک ها در زندگی می شود: هر کاری می کردم برای این که نسبت به رقبایم بهترین برگ برنده را پیدا کنم. این اساس جهانی من بود. المپیک با همه میدان هایی که قبلا دیده بودم، فرق داشت. الهام بخش بود.
جرمی بلوم، قهرمان دو دوره المپیک اسکی آزاد در 19 سالگی برای اولین بار به المپیک رفت و در رسانه پیش بینی شده بود که او طلا را خواهد گرفت: می خواستم در المپیک با بهترین ها رقابت کنم، به دلیل آن پیش بینی خیلی استرس داشتم.
در رفت و آمد بین گفت وگوی شخصیت های بار طلا، با شنیدن داستان المپین هایی که در شروع زندگی ورزشی می پذیرند داستان شان با بقیه فرق دارد، خلأ بزرگی دیده می شود. آنها در تاریک ترین روزهای زندگی هم اعتماد ندارند که رنج خود را حتی با روان شناسان ورزشی در میان بگذارند.
یک حس پوچی عمیق
همه المپین ها صبح های زود بیدار شده اند، شنای بی خاتمه در استخر کرده اند یا دور زمین مسابقه دویده اند یا در پیست، رینگ یا... عمری را صرف کرده اند، برای بودن در لحظه خاص آن شکوه طاقت فرسا. در رویدادی که قرار نیست تا چهار سال دیگر تکرار شود. سپس درهای استادیوم المپیک بسته می شوند. تماشاگران و رسانه ها می فرایند. نمایش و توجه تمام می شود. بعد از خودت می پرسی: تمام شد؟ آیا من می خواهم دوباره برای چهار سال دیگر این سختی را به خودم بدهم؟ از فردا زندگی چه شکلی خواهد داشت؟ من کی هستم؟ دچار افسردگی بعد از المپیک می شوی. یک حس عمیق پوچی.
چرا بعد از خاتمه المپیک
ورزشکاران دچار افسردگی می شوند؟
از المپیکی ها بیشتر در مورد آمادگی و شرایط جسمی شان سوال می پرسند. نگرانی های مالی، امنیت مالی وابسته به مدال به ویژه نشان طلا، اضطراب صف طولانی ورزشکاران جایگزین ، تحمل فشارهای ناشی از شکست، نگرفتن نتیجه، برخوردهای اغراق آمیز رسانه ، نکوهش اجتماع غیر المپیکی و چگونگی دوران بازنشستگی برای المپین ها و حتی خانواده های آنها مسائلی هستند که به گواه راویان مستند بار طلا، کسی از آن سخنی نمی گوید. عواملی که بسیاری از قهرمانان را دچار افسردگی های شدید می کند. رنجی که از نگرانی مخدوش شدن تصویر قهرمان قوی در نظر سایرین به تنهایی می برند و دردهایی که هیچ گاه بازگو نمی شوند تا جایی که کار برخی شان به سراشیبی مرگ خود خواسته کشیده می شود.
در این برش کوتاه از زندگی قهرمانی، جامعه طلایی المپیکی آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است و در اواخر فیلم از افرادی نام برده می شود که سنگینی فشارهای روانی مدال طلا را تاب نیاورده اند و به زندگی خود خاتمه داده اند. المپین هایی که نقش خود را در این فیلم ایفا می کنند، سکوت را شکسته اند، از چالش های روحی شان می گویند. آنها مدام می گویند که مانند سایرین، انسان هایی با نقاط قوت و ضعف منحصر به خود هستند. تلاش بار طلا برای تغییر ذهنیت هاست. قهرمانان این مستند شجاعت را در پرهیز از پنهان کاری می دانند و برای ایجاد یک تحول، چه جایی بهتر از عرصه المپیک تا مردم جهان هم از آن الگو بگیرند و از رنج ها و فشارهای روانی سخن بگویند.
آرزو قنبری - گروه ورزش / روزنامه وبلاگ دایی جان
منبع: جام جم آنلاین