درام نویس کم داریم!

به گزارش وبلاگ دایی جان امید طاهری عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و یکی از نمایشنامه نویسان معاصر ایرانی است که نمایشنامه های متعددی را به رشته تحریر درآورده و کارگردان های متفاوت آن را روی صحنه برده اند. از جمله این آثار می توان به کمدی استشمامات و کمدی اکتشافات اشاره کرد که به ترتیب از سوی نشر مانیا هنر و انتشارات جهاد دانشگاهی منتشر شده اند. با این نویسنده درباره شرایط نمایشنامه نویسی در ایران و نمایشنامه های پیشنهادی او برای مطالعه در ایام قرنطینه خانگی گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانید.

درام نویس کم داریم!

نمایشنامه در اجرا به مرحله کامل تری می رسد

در این روزهایی که همه ما مجبور به ماندن در خانه شده ایم شما چه نمایشنامه هایی را برای مردم و مخاطب جدی تئاتر پیشنهاد می کنید؟

با توجه به این که نمایشنامه فرمت ادبی است که برای اجرا نوشته می شود و با اجرا کامل می شود، معمولا گرایش عام و همگانی به خواندن نمایشنامه وجود ندارد؛ خصوصا درباره کارهایی که جدیدتر هستند، اکثرا مردم ترجیح می دهند اجرای آن ها را ببینند؛ به هر حال نمایشنامه در اجرا به مرحله کامل تری می رسد.

اما حال که این فرصت اجباری برای ما فراهم شده و ممکن است خیلی از دوستان زمان بیشتری برای مطالعه داشته باشند پیشنهاد من این است که نمایشنامه های کلاسیک را بخوانند. زیرا باز هم چه نمایشنامه هایی که امروزه نوشته و مولفان ایرانی آن ها را می نویسند و چه نمایشنامه هایی که مترجمین ما وارد کشور می کنند، در بیشتر مواقع به اجرا می رسند. اما در کشور ما برای متون کلاسیک چندان امکان اجرا فراهم نیست؛ به این دلیل که نیاز به صحنه های آنچنانی و هزینه های بسیار دارد و اگر هم گاهی کسانی سراغ این آثار برای اجرا می فرایند آن ها را آداپته و به روز می کنند یا با نگاهی به آن نمایشنامه آن را روی صحنه می برند. به همین دلیل این روزها فرصتی است که این متون کلاسیک را بخوانیم.

اگر ممکن است چند نمایشنامه را هم نام ببرید.

درستش این است که این آثار را دوره ای بخوانند و پیش بفرایند. مثلا اگر کسی بتواند مجموعه آثار شکسپیر را بخواند و امیدواریم تا آن زمان قرنطینه نیز تمام شود. ولی اگر باز هم قرنطینه ادامه داشت می توانند آثار چخوف را هم مطالعه کنند هرچند که بعضی از آن ها جدیدتر و متاخرتر هستند ولی خواندن نمایشنامه های چخوف و برشت خالی از لطف نیست. همچنین پیشنهاد می کنم نمایشنامه مرگ فروشنده اثر آرتور میلر را بخوانند. یا اگر دنبال آثاری هستند که به شرایط حال حاضرمان مرتبط باشد می توانند رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو را بخوانند که اقتباس ها و اجراهایی هم از این اثر شده است. به نظرم خواندن نمایشنامه کرگدن اوژن یونسکو هم بی مناسبت به شرایط حال حاضر ما نیست.

صحنه ای از تئاتر مرگ فروشنده اثر نادر برهانی مرند

در درام نویسی سرمایه گذاری نشده تا درام های زمانه و مردم ما تولید شود

شما در صحبت هایتان اشاره کردید بعضی از آثاری که اجرا می شوند با نگاهی به نمایشنامه های کلاسیک است، حال بنا بر شرایطی آن ها را به روز می کنند یا برداشتی از آن را روی صحنه می برند. سوال من این است؛ در سال های اخیر توجه به نمایشنامه های غیر ایرانی بیشتر از آثاری است که نمایشنامه نویسان ایرانی می نویسند. به نظر شما چرا نمایشنامه ها و اجراهای بومی کمی داریم؟ ولی به عنوان مثال بارها و بارها در سال های مختلف آثار شکسپیر توسط کارگردان های متفاوت اجرا شده است.

خب طبیعی است. ما به اندازه ای که گروه تئاتر و کارگردان (فارغ از بحث کیفیت و این که کارگردان خوبی هست یا نه) داریم، درام نویس نداریم. به این دلیل که ما در حوزه درام نویسی سرمایه گذاری و فعالیتی نکردیم که بخواهیم درام نویس خوب پرورش دهیم یا شرایطی را فراهم کنیم که در یک آرامش و فراغ بال درفضایی متمرکز بتوانند بنشینند و درام های عصر و زمانه و مردم ما را تولید کنند. ما چند درام نویس داریم که وقتی نمایشنامه ای می نویسند آن ها را برای اجرا در اختیار گروها خاص قرار می دهند، بنابراین بسیاری از گروه ها مجبورند سراغ آثار خارجی بفرایند. از طرفی تعداد مترجمین ما زیاد شده است که عده ای شان به مدد نرم افزارهای ترجمه مترجم شده اند یا با دانستن حداقل زبان و بسیاریشان هم مترجمین خوبی هستند که با ادبیات به ویژه ادبیات نمایشی غرب ارتباط دارند و کارهای خوب را ترجمه می کنند، بنابراین طبیعی است که گرایش به سمت آن ها زیاد می شود.

اما این نیاز عظیمی است. درحال حاضر به شدت نیازمند این هستیم که تعدادی درام نویس جوان را شناسایی و روی آن ها سرمایه گذاری شود تا بتوانیم آن ها را به جامعه تئاتر معرفی کنیم.

تئاتر کاملا مستقل کارکرد فرهنگی خود را در جامعه ندارد

بحث دیگری که وجود دارد و این موضوع را به خصوص در جشنواره ها بسیار می بینیم این است که کارگردان ها خودشان نمایشنامه هایی می نویسند و آن را اجرا می کنید. شما این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟ به نظر شما کارگردان می تواند در جایگاه یک نمایشنامه نویس قرار گیرد یا هرکدام باید جایگاه خود را داشته باشند؟

اگر کارگردانی توانایی نوشتن نمایشنامه را داشته باشد هم نویسنده است و هم کارگردان. ما در طول تاریخ هم نمونه های مشابه این موضوع را داشتیم که بسیاری از درام نویس ها آثار خود را اجرا می کردند اما باید دید کیفیت این کارها چگونه است و نتیجه آن چه می شود.

درام نویسی فرمتی از ادبیات است که در کشور ما وارداتی بوده و سابقه دیرینه ای در این حوزه نداریم از این جهت زمان زیادی برده است تا بتوانیم نسبت به دنیا ادبیات نمایشی شناخت کاملی پیدا کنیم. ما آن اندازه که در حوزه اجرا پیش رفته ایم در زمینه درام پیش نرفته ایم؛ یعنی تئاتر ما در اجرا گام های خوبی برداشته است. اگر اجراهایی را جدای از متن و صرفا در زمینه کارگردانی بررسی کنیم (یعنی طراحی و سایر مولفه های یک تئاتر) کارهای درجه یکی هستند اما در حوزه ادبیات نمایشی و نمایشنامه به اندازه اجرا پیش نرفته ایم.

به نظر من به این دلیل است که واقعا نمایشنامه نویسی نیاز به یک سرمایه گذاری از طرف نهادهای متولی مانند دولت دارد. اساسا تئاتر بدون حمایت دولت امکان حضور و جود ندارد. در همه جای دنیا همینطور است و در هیچ کجای دنیا تئاتری را نداریم که بتواند کاملا مستقل باشد و آن کارکرد فرهنگی خود را در جامعه داشته باشد. اگر در بعضی از کشورها تئاترهایی هستند که از بودجه های دولتی استفاده نمی کنند، که تعدادشان بسیار اندک است، جزو تئاترهای مبتذل محسوب می شوند که بابت فروش بلیط و گیشه دست به هرکاری می زنند. اما تئاتری که بخواهد رویکرد فرهنگی داشته و فاخر باشد نیاز به حمایت های دولتی دارد؛ در این نوع تئاتر این نیاز در نمایشنامه نویسی بیشتر احساس می شود به این دلیل که یک نمایشنامه نویس باید حدود یک سال یا در کمترین حالت هشت ماه زمان بگذرد تا یک نمایشنامه بنویسد خب در این مدت او مخارج دیگری هم برای ادامه زندگی دارد. اگر در زمینه درام نویسی سرمایه گذاری نشود همچنان باید ضعیف پیش برویم و خیل عظیم آثار ترجمه و نمایشنامه های غربی به سمت گروه های ما سرازیر می شود.

با جشنواره و جایزه نمی توانیم جریان ایجاد کنیم

موضوع اقتباس از ادبیات معاصر یا کهن ما نیز یکی از بحث های مهم است. باید بگوییم انگشت شمارند نمایشنامه نویس های ایرانی که با توجه به یک رمان و داستان معاصر و کلاسیک ما نمایشنامه ای نوشته باشند. شما فکر می کنید عدم توجه به این آثار از چه روی است؟ آیا نمایشنامه نویسان اهل مطالعه این آثار نیستند؟

این بحث را می توان از دو جهت بررسی کرد؛ یکی این که در حوزه گسترش تولید متون اقتباسی از روی ادبیات خودمان حرکت هایی اجرا شده اما معمولا فرمایشی بوده و با یک نگاه موضوعی این اتفاق اجرا شده است. فرض کنید در جشنواره ای جایزه ای را گذاشتند که مثلا اگر از این کتاب ها اقتباس کنید می توانید در این بخش حضور داشته باشید؛ محدود کردن نویسنده ها به این کار، فرمایشی کردن آن است و وقتی کاری فرمایشی شود دیگر به جریان تبدیل نمی شود.

مسئله دیگری که وجود دارد این است که ما باید ببینیم در این چند دهه اخیر نه فقط نویسنده و نمایشنامه نویسان ما بلکه تمام هنرمندانمان و چه بسا تمام جامعه ما چه مقدار به کشور خود احساس تعلق داشتیم! چقدر کشور خود را به عنوان یک بستر زیستی که درآن قرار داریم با تمام داشته های تاریخی، فرهنگی، تمدنی و ادبیاتی مال خودمان دانستیم که بتوانیم در آن داشته ها و داده هایی که تاریخ به ما داده است خودمان را غرق کنیم تا به سهم خودمان چیزی را از آن بیرون بکشیم. همه این ها به یکدیگر مرتبط است درواقع یک زنجیره است که هر جا حلقه ای جدا شود این ارتباط قطع شده و دچار خلل می شود.

با حرکت های فرمایشی، جشنواره و جایزه نمی توانیم جریان ایجاد کنیم. باید درواقع ببینیم اشکال در کجای این بستر وجود دارد که نویسنده های ما تمایلی ندارند که مثلا شاهنامه را بخوانند تا بعد چیزی در جانشان بنشیند و که حال این امر در اقتباس تبدیل به یک نمایشنامه شود. بیشتر باید در این زمینه آسیب شناسی کرد بسیاری از این نویسنده ها ادبیات غرب و آخرین نظریات آخرین فیلسوفان غرب را خوانده و می دانند اما همین که به ادبیات خود می رسیم یک موضع و جبهه ای وجود دارد؛ شاید به دلیل رفتارهای فرمایشی و دستوری که در این حوزه وجود دارد، یا از این رو که کسانی به این سمت رفتند و کارهای ضعیفی را تولید کرده که مورد توجه قرارگرفته و حمایت شده اند و بسیاری از نویسنده ها ترجیح می دهند به این سمت نفرایند.

پیشرفت تئاتر در دهه هفتاد و هشتاد

شما در حال حاضر شرایط نمایشنامه نویسی ایران را چطور می بینید؟

شاید بتوان گفت به نسبت دو دهه پیش حرکت های مثبتی داشتیم. تئاتر ما عملا از اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد پیشرفت هایی را داشته است. در دهه هفتاد گشایش هایی را در حوزه اجرا و ارتباطات بین الملل داشتیم. مثلا جشنواره فجر ببین المللی شد و خیلی از گروه ها آمدند و وارد تئاتر ما شدند و نمایش هایی را اجرا کردند، باعث جنبش ها و حرکت هایی شد. در اوایل دهه هشتاد محصول این حرکت و جنبش به شکل نمایشنامه خودش را نشان داد؛ یعنی خیلی از نویسنده های ما آثاری را ارائه کردند که تکانی به بدنه تئاتر ما داد و نویسنده هایی معرفی شدند که خیلی از آثارشان قابل توجه بود.

درحال حاضر نیز نسل جوانی با رویکرد متفاوتی خودش را نشان می دهد که مارا به آینده امیدوار می کند. این نسل علاوه بر این که شناخت خوبی از نمایش دارد و تئاتر را خوب می شناسد به نوعی نسبت به شرایط زیستی خودش در این کشور نیز دغدغه مند است. اگر بخواهم نمونه ای برای آن بیاورم در آثاری که اخیرا روی صحنه رفته می توانیم نمایش لانچر 5 اثر مسعود صرامی و پویا سعیدی و فرآیند اثر علیرضا کرسی زر را مثال بزنیم و بسیاری دیگر که اغلب شان هم برآمده از جشنواره دانشگاهی بوده و در دانشگاه تحصیل کرده تئاتر هستند. به نظر من می توان به این نسل امیدوار بود، اگر سرمایه گذاری روی آن ها صورت گیرد نتایج خوبی دارد. البته این ها نشان داده اند که اگر مورد توجه هم قرار نگیرند کار خود را انجام می دهند و پیش می فرایند و خوشبختانه مورد استقبال مردمی هم هستند. فکر می کنم لانچر 5 همچنان در تئاتر ما قابلیت اجرا شدن دارد به ویژه از این رو که هم نمایشنامه و هم کارگردانی محصول همین جوان ها است. و خب این ها روزنه هایی است که ما را به فردای تئاتر امیدوار می کند.

صحنه ای از نمایش کرگدن اثر نصیر ملکی جو

بعد از قرنطینه شاهد آثار قابل توجهی خواهیم بود

پس می توان امیدوار بود که به زودی نمایشنامه ها و نمایشنامه نویس های خوبی خواهیم داشت؟

بله قطعا. فکر می کنم واقعا در ابتدای جریان دیگری در تئاتر و ادبیات نمایش مان هستیم. خصوصا ماجرای کرونا و قرنطینه اجباری که پیش آمد تمرکزی برای بسیاری از ما ایجاد کرده که من شک ندارم هنرمندان و نویسندگان ما بعد از خروج از این قرنطینه آثار و آورده هایی را ارائه می دهند که باید قابل توجه باشد.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "درام نویس کم داریم!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "درام نویس کم داریم!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید